*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
يادآوري قوانين مورفي تسكين دهنده بدبياري ها و بدشانسي هاست
قانون مورفي در سال 1949 در پايگاه نيروي هوايي ادوارز شكل گرفت
مورفي مهندس هوافضا بود كه روي يك پروژه كار مي كرد. در يكي از سخت ترين آزمايشهاي پروژه، يك تكنسين خنگ تمام سيم ها را برعكس وصل كرد و آزمايش خراب شد
مورفي درباره اين تكنسين گفت
"اگه يه راه براي خراب كردن چيزي وجود داشته باشه، او همون يه راه رو پيدا مي كنه"
و اين اولين قانون مورفي بود. در ابتدا در فرهنگ فني مهندسين رواج پيدا كرد و بعد به فرهنگ عامه راه پيدا كرد. بعداً قوانين ديگري هم بعد از كسب رتبه لازم از بنياد مورفي در زمره قوانين اصلي قرار گرفتند
قوانين مورفي و قوانين استنباط شده از آن
روزي كه چترت را فراموش مي كني باران مي بارد
***
نان كره ماليده شده از روي كره اي اش به روي فرش سقوط مي كند
***
قطره رنگ هميشه سوراخي در روزنامه پيدا مي كند تا بر فرش زير آن بچكد
(وتا زماني كه خشك نشده ديده هم نمي شود )
***
اگر در توده يا كپه اي به دنبال چيزي بگردي، چيز مورد نظر حتما در ته قرار دارد
***
هيچ كاري آن طور كه به نظر مي رسد ساده نيست
***
وقتي در ترافيك گير كرده اي لايني كه تو در آن هستي ديرتر راه مي افتد
***
هر كاري بيش از آنچه فكرش را مي كني دو برابر آنچه بايد وقت مي برد. مگر اينكه آن كار ساده به نظر برسد كه در آن صورت سه برابر وقت مي گيرد
***
هر چيزي كه بتواند خراب شود خراب مي شود آن هم در بدترين زمان ممكن
***
اگر چيزي را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازي احمق باهوش تري پيدا مي شود و كارت را خراب مي كند
***
در صورتي كه شانس انجام درست يك كار پنجاه-پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود درصد است
***
وسايل نقليه اعم از اتوبوس، قطار، هواپيما و... هميشه ديرتر از موعد حركت مي كنند مگر آن كه شما دير برسيد. در اين صورت درست سر وقت رفته اند
***
اگر به نظر مي رسد همه چيزها خوب پيش مي روند حتما چيزي را از قلم انداخته اي
***
احتمال بد پيش رفتن كارها نسبت مستقيم با اهميت آنها دارد
***
هر وقت خودت را براي انجام دادن كاري آماده كرده اي ناچار مي شوي اول كار ديگري را انجام دهي
***
اشياي قيمتي اگر سقوط كنند به مكان هاي غيرقابل دسترس مثل كانال آب يا دستگاه زباله خرد كن
(آن هم در حالي كه روشن است)
مي افتند
***
مادر هميشه راه بهتري براي انجام كارتان پيشنهاد مي كند، البته بعد از اينكه كار را به سختي انجام داده باشيد
***
هشتاد درصد سؤالات امتحانات پايان ترم براساس كلاسي است كه در آن غايب بوده اي
***
وقتي قبل از امتحانات نكات را مرور مي كني مهمترينشان ناخوانا ترينشان است
*********◄►*********
قوانين اتوبوسي مورفي
اگر تو ديرت شده اتوبوس هم دير مي آيد
***
اگر زود برسي اتوبوس دير مي آيد. اگر دير برسي اتوبوس زود رسيده است
***
اگر بليت نداشته باشي پول خرد هم نداري. وقتي پول خرد داري كه بليت هم داري
***
هر چه بيشتر از راننده بپرسي كه كدام ايستگاه بايد پياده شوي احتمال اين كه درست راهنمايي ات كند كمتر خواهد شد
***
مدت زيادي منتظر اتوبوس مي ماني و خبري نيست پس سيگاري روشن مي كني؛ به محض روشن شدن سيگار، اتوبوس مي رسد
(به عبارت ساده اگر سيگار را روشن كني اتوبوس مي رسد)
***
اگر براي زودتر رسيدن اتوبوس سيگار را روشن كني اتوبوس ديرتر مي آيد
*********◄►*********
قوانين كامپيوتري مورفي
ديسك مشتري در سيستم تو خوانده نمي شود
***
اگر براي خواندن آن نرم افزار پيچيده اي روي سيستمت نصب كني آخرين باري خواهد بود كه چنين ديسكي به دستت مي رسد
قوانين عاشقانه ي مورفي
همه خوب ها تصاحب شده اند، اگر تصاحب نشده باشند حتما دليلي دارد
***
هر چه شخص مذكور بهتر و مناسب تر باشد، فاصله اش از تو بيشتر است
***
شعور ضربدر زيبايي ضربدر در دسترس بودن مساوي عددي ثابت است
( كه اين عدد هميشه صفر است)
***
ميزان عشق ديگران نسبت به تو نسبت عكس دارد با ميزان علاقه تو به آنها
***
چيزهايي كه يك زن را بيش از هر چيز به مردي جذب مي كند همانهايي اند كه چند سال بعد بيشترين تنفر را از آنها خواهد داشت
*********◄►*********
فلسفه مورفي
"لبخند بزن... فردا روز بدتريه "
سرنوشت آقاي مورفي:
يك شب در بزرگراهي پر ترافيك، بنزيِن اتوموبيل آقاي مورفي تمام شد، كنار جاده منتظره تاكسي شد تا خود را به پمپ بنزيِن برساند
در حالي كه لباس سفيد بر تن داشت اتوموبيل يك توريست انگليسي كه در جهت خلاف در بزرگراه شلوغ در حركت بود او را زير گرفت
بزرگراه اسير ترافيك بود. آقاي مورفي سفيد پوشيده بود و از مسير صحيح حركت اتوموبيل ها انتظار حادثه اي نمي رفت
با اين حال توريست انگليسي " همان يك راه " را پيدا كرد
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
مورچه و سليمان نبی(ع)
روزي حضرت سليمان(ع) در كنار دريا نشسته بود، نگاهش به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد. سليمان همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد. در همان لحظه قورباغه اي سرش را ازآب بيرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت و شگفت زده فكر مي كرد. ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بيرون آمد ولي دانه گندم را همراه خود نداشت
سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد. مورچه گفت: «اي پيامبر خدا! در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و كرمي درون آن زندگي مي كند. خداوند آن را در آنجا آفريد. او نمي تواند از آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي كنم
خداوند اين قورباغه را مأمور كرده مرا درون آب دريا به سوي آن كرم حمل كرده و ببرد. اين قورباغه مرا به كنار سوراخي كه در آن سنگ است، مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد. من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن كرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم و به دهان همان قورباغه كه در انتظار من است وارد مي شوم. او در ميان آب شنا كرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي كند و من از دهان او خارج مي شوم
سليمان به مورچه گفت: وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم مي بري آيا سخني از او شنيده اي؟ مورچه گفت: آري. او مي گويد:
اي خدايي كه رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي كني ، رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نكن - داستان انبیاء
و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد - سوره فصلت - آيه۵۱